فیک جدید
فیک تهیونگ
( از اونجایی که نبودم دوروزو چهار تا پارت میزارم )
پارت اول :
°~°~° عشق مانند کلمه ای بی روح اما پر معناست که چنانچه باور ان سخت اما درگیر شدن ان دیگر قابل رهایی نیست~°~°~°~°
‹ا/ت›
یه روز دیگه، صبح از خواب پاشدم درسته من تنهای تنها بدون هیچ پولی بودم ، رفتم دستشویی صبحونه خوردم و به سمت اداره جدیدم رفتم ، روز دومم بود منشی بودم و کارم هیچ ربطی به شغلم نداشت یعنی بیشتر خدمتکار همه بودم تا منشی ، دوباره رئیس اومد ( رئیس - )
-امروز سرمایه گذار جدید میاد تا شرکتو ببینه ا/ت طبقه اصلی رو کامل تمیز کن با طبقه های دسته دو دیگه قدیمی هارو نمیخواد
ا/ت : چشم رییس
بفرما رفتم تمیز کردمو نایب رئیس گفت صف شیم که یه مرد قد بلندو خوشتیپ اومد تو و مثل خریدارا به ما نگاه میکرد عجیبه چرا هیچ مردی تو صف نبود
- ایشون رییس جدیدتون یا به حرفی ارباب هستن ایشون ازتون تست میگیره و اونی که کارش خوب باشه اشپز جدیدشون میشه
خب من که اشپزیم تعریفی نیست ( بچها شرکت ا/ت تبلیغات برند های خوراکی هست ) همه رو کردن تو ون و بردنمون بیرون از شهر و همرو کردن تو اتاق هایی که مثل اتاقای زیر نظر داشته شده و اشزپخونه مانند بود چه پولدار اخه تعداد ما زیاد بود حتما اینمه اینارو جدا درست کردن که تقلب نشه دوست دارم ( بچها ا/ت خیلی کتاب میخونه و از این کارها خبر داره و دختر منطقی هست😂) یه صفحه درست شد و غذای صدف دریایی و چلو گوشت بره میخواستن ( از این با کلاسا) موادی که بهمون دادن زیاد خوب نبود شاید میخواستن تستمون کنن مسابقه شروع شد و شروع کردم درست کردن وقتی تموم شد تزیین کردمو گذاشتم تو ظرف زیاد برام مهم نبود بعد که غذاهارو اقا خوشتیپه خورد یه اسمی در گوشه رییس گفت و اونا منو بردن تو همون ونا
( علامت اقا خوشتیپه تهیونگ _)
_ خب خب شما از امروز خدمتکار و اشپز عمارت من هستین
ا/ت: یعنی واقعا خوب بود غذا ؟ اما من نیاز به پول دارم حقوق چی میشه ؟
_ درسته شما حقوق دوبرابر این شرکت رو دارین ولی تا زمانی که من بخوام تو عمارتین هر وقت که خواستین میتونین برین خونهاما تو عمارت تماما یه اتاق و لباس خدمتکاری دارین
معیار هایی که گفت رو دوست داشتم چون چیزی از زندگی نمیخواستم پس قبول کردم راستش حس خوبی میگرفتم اقای عجیبی بود وقتی رسیدیم عمارت فهمیدم که به اضافه اشپز بودن کلفتم هستم منو یکی دیگه از بچها که اسمش یونا بود دوتامون اخرین مقاما بودیم دختر باحالی بود چند بار باهاش حرف زدم البته الان فعلا یه روز گذشته که اومدم چون شب رسیدیم و خیلی خسته بودم یه دختره بود که خیلییییی مقامش بالا بود و هرزه بود یونا میگف بخاطر اینه که عاشقه تهیونگه و تهیونگ فقط برای رفع نیاز های جنسیشون در مواقع ضروری تازه از این استفاده میکنه
ا/ت : تهیونگ کیه ؟ ............
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بچها فیکو بیست پارتی مینویسم 🤭
لایکو فالو و کامنت فراموش نشه انرژی بگیرم چند روز حالم خوب نبود (っ˘̩╭╮˘̩)っ^_________^
( از اونجایی که نبودم دوروزو چهار تا پارت میزارم )
پارت اول :
°~°~° عشق مانند کلمه ای بی روح اما پر معناست که چنانچه باور ان سخت اما درگیر شدن ان دیگر قابل رهایی نیست~°~°~°~°
‹ا/ت›
یه روز دیگه، صبح از خواب پاشدم درسته من تنهای تنها بدون هیچ پولی بودم ، رفتم دستشویی صبحونه خوردم و به سمت اداره جدیدم رفتم ، روز دومم بود منشی بودم و کارم هیچ ربطی به شغلم نداشت یعنی بیشتر خدمتکار همه بودم تا منشی ، دوباره رئیس اومد ( رئیس - )
-امروز سرمایه گذار جدید میاد تا شرکتو ببینه ا/ت طبقه اصلی رو کامل تمیز کن با طبقه های دسته دو دیگه قدیمی هارو نمیخواد
ا/ت : چشم رییس
بفرما رفتم تمیز کردمو نایب رئیس گفت صف شیم که یه مرد قد بلندو خوشتیپ اومد تو و مثل خریدارا به ما نگاه میکرد عجیبه چرا هیچ مردی تو صف نبود
- ایشون رییس جدیدتون یا به حرفی ارباب هستن ایشون ازتون تست میگیره و اونی که کارش خوب باشه اشپز جدیدشون میشه
خب من که اشپزیم تعریفی نیست ( بچها شرکت ا/ت تبلیغات برند های خوراکی هست ) همه رو کردن تو ون و بردنمون بیرون از شهر و همرو کردن تو اتاق هایی که مثل اتاقای زیر نظر داشته شده و اشزپخونه مانند بود چه پولدار اخه تعداد ما زیاد بود حتما اینمه اینارو جدا درست کردن که تقلب نشه دوست دارم ( بچها ا/ت خیلی کتاب میخونه و از این کارها خبر داره و دختر منطقی هست😂) یه صفحه درست شد و غذای صدف دریایی و چلو گوشت بره میخواستن ( از این با کلاسا) موادی که بهمون دادن زیاد خوب نبود شاید میخواستن تستمون کنن مسابقه شروع شد و شروع کردم درست کردن وقتی تموم شد تزیین کردمو گذاشتم تو ظرف زیاد برام مهم نبود بعد که غذاهارو اقا خوشتیپه خورد یه اسمی در گوشه رییس گفت و اونا منو بردن تو همون ونا
( علامت اقا خوشتیپه تهیونگ _)
_ خب خب شما از امروز خدمتکار و اشپز عمارت من هستین
ا/ت: یعنی واقعا خوب بود غذا ؟ اما من نیاز به پول دارم حقوق چی میشه ؟
_ درسته شما حقوق دوبرابر این شرکت رو دارین ولی تا زمانی که من بخوام تو عمارتین هر وقت که خواستین میتونین برین خونهاما تو عمارت تماما یه اتاق و لباس خدمتکاری دارین
معیار هایی که گفت رو دوست داشتم چون چیزی از زندگی نمیخواستم پس قبول کردم راستش حس خوبی میگرفتم اقای عجیبی بود وقتی رسیدیم عمارت فهمیدم که به اضافه اشپز بودن کلفتم هستم منو یکی دیگه از بچها که اسمش یونا بود دوتامون اخرین مقاما بودیم دختر باحالی بود چند بار باهاش حرف زدم البته الان فعلا یه روز گذشته که اومدم چون شب رسیدیم و خیلی خسته بودم یه دختره بود که خیلییییی مقامش بالا بود و هرزه بود یونا میگف بخاطر اینه که عاشقه تهیونگه و تهیونگ فقط برای رفع نیاز های جنسیشون در مواقع ضروری تازه از این استفاده میکنه
ا/ت : تهیونگ کیه ؟ ............
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بچها فیکو بیست پارتی مینویسم 🤭
لایکو فالو و کامنت فراموش نشه انرژی بگیرم چند روز حالم خوب نبود (っ˘̩╭╮˘̩)っ^_________^
- ۳۱۰
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط